
بنام اهورا که هرچه دارم از اوست
یه شب دیگه تکرار روزمره رو به اوجش میرسوونه
یعنی یه قدم به مرگ نزدیکتر نه
بین این همه ادم چرا من اینجوریم
نمیدونم دوست ندارم باشه اینکه هست
اونکه میخوام هیچوقت نیست
اره مثله یه پارادوکس که هیچ وقت طبق انتظارت نیست
زندگی من هم همینطوره
حال نوشتن ندارم
نمیدونم ولی چرا دوست دارم بنویسم
فقط خط خطی میکنم همین
شب ها مثله همیشه دلگیره و من دلگیر تر !!!
فریاد یاور مثله همیشه تو گوشم میپیچه :
وقتی تو شب گم میشدم
ستاره شب شکن نبود
میون این شب زده ها کسی به فکر من نبوووووووووووووووووود ....
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: (امان از شب های دلگیر ),
